.
سگم میخوای بخری وقتی میری با آدمش مشورت کنی بهت میگه دورگهها بهتر از نژادهای اصیلن و کمتر مریض میشن.
اونوقت آدما هنوز تو کف نسل ِ پاک فلانند. بشاش توش بابا.
.
.
سگم میخوای بخری وقتی میری با آدمش مشورت کنی بهت میگه دورگهها بهتر از نژادهای اصیلن و کمتر مریض میشن.
اونوقت آدما هنوز تو کف نسل ِ پاک فلانند. بشاش توش بابا.
.
.
موجودی بددهن، نژادپرست و جوگیر که سکولار هم نیست چه رسد به اتئیست. به بودائیزم، اهورامزدا، طالعبینی، طبابت سرخپوستان و اینجور چیزها انتقادی ندارد که هیچ، اعتقاد هم دارد (کلاً پیرو مد روز است). حوزهی فحاشیاش محدود به ادیان ابراهیمیست. گرچه در مواردی مسیحیت و یهودیت را هم بیخیال میشود و میشود یک اسلاموفوب تمام عیار (تفاوت اسلام و مسلمان را هم هنوز نفهمیده). حداقل پنج متد مختلف برای پاکسازی «آخوندها» ارائه کرده که یکیشان به تنهایی برای روسفید کردن هیتلر کافیست. تمایل شدیدی دارد که در هر بحثی (از قیمت شلغم بگیر تا نانوتکنولوژی) اتئیست بودنش را اعلام کند.
علامت مشخصه: خودش را برتر از «مردم عادی» میداند.
.
.
بعد یه سری خانم محترم هم تو فیسبوک هستند اینا خدمات جنسی ارائه میدن. البته من میتونستم راحت بگم فاحشه، ولی احتمالاً اون وقت شما فکر میکردید دارم راجع به اینایی که لب و لوچهشونو اینجوری میکنند که شبیه آنجلینا جولی بشن حرف میزنم. شایدم نه، به هر حال شما خودتون تو فیس بوک هستید دیگه، شاید اصلاً میگین «تازه دیدی؟» خوب بله، من تازه با این بانوان زحمتکش آشنا شدم. خوشبختانه (یا متاسفانه، بسته به اینکه مدنظرمون خانمه باشه یا مشتریاش) فیس بوک پیمپ وار راه میفته اینها رو پیشنهاد میده به همه که: بدو بیا سابسکرایب کن «سارا جووون» داغه داغ! «اصغر قلیزاده» و «عمو حسینقلی» و «دکتر رضا استادزاده» کردن همه راضی بودن!
.
.
اسکرول میکنم میام پایین… ویدئوهای خندهدار رو رد میکنم. میرحسین و کروبی از حبس درمیان، مردم همه میان خرید عید و برمیگردن خونههاشون… اسکرول میکنم دوباره… تندتر… میرسم بیستودوی بهمن، همه دارن باهم دعوا میکنن… عاشورا میرسه. یه ماشین دوبار از روی یه نفر رد میشه، طرف از جاش پامیشه فرار میکنه. اسم کشته شدهها رو نگاه میکنم هیچ کدوم یادم نیست. از عکسهای منتظری رد میشم … باز اسکرول میکنم… عصبانیم… همه عصبانین… همه جا پر میشه از عکسهای یه فایل اکسل که پر از دایرههای قرمزه، عکسهای 25 خرداد… ته جمعیت تو عکسها معلوم نیست… ته همهچیم یا «اطلاع رسانی کنید»ه یا «شناسایی کنید»…
اسکرول میکنم میام پایین… دنیا عوض میشه.
.
.
سینمای جایزه بگیرمون از کلیشهی کوچه خاکیهای روستا/پایین شهر/فقر و بدبختی رد شده و به فیلمی رسیده دربارهی آدمهای معمولی. این خودش یه جایزهی جدا میخواد.
.
.
– … بینندگان شما باید بدانند که اسلام دین صلح است. آن چهرهای که یک عده از افراطیون از آن ساختند، چهره واقعی اسلام نیست. این افراطیون رو نباید مسلمان نامید.
+ اتفاقاً پیش از شما مصاحبهای داشتیم با یکی از اعضای طالبان، ایشان هم همین را میگفتند!
– جداً؟
+ بله میگفت این بچه قرتیها بیخود اسم خودشونو گذاشتند مسلمان، واسه هوی و هوسشون تحریف کردهاند اسلامو. مشرکند همه.
– :|
.
پ.ن بیربط: پس از حدود دو سال کونگشادی (و دو ساعت طراحی)، مداد هاش-ب از این پس در بستهبندی جدید و از اون مهمتر یونیک ارائه میشود. فیدبک شما را سپاسگزاریم.
.
برگشتهایم به سالهای چهل-چهل و دو… بیست تا لایک اون زمانها خیلی میشد. حساب کنی میشه در حد +100 گودر…
.
.
صفحه حوادث- سرانجام مدل موی یک چشمی علیبابا کار دست وی داد: سندباد که در صحنهی تصادف حاضر بود به خبرنگار ما گفت که علیبابا هنگام عبور از عرض جادهی ابریشم با یک کاروان شتر ِ تحت تاثیر مشروبات الکلی تصادف کرده و در محل جان سپرد. سندباد در ادامه توضیح داد که از آنجا که علیبابا کلاً چشم راستش زیر موهایش پوشیده بود متوجه شترها که متاسفانه از خلاف جهت میآمدند نشده.
در طی این تصادف پنج نفر شتر نیز زخمی شدند.
.
.
ببین منو: این منم نشستم پای وب، همزمان آهنگمم دارم گوش میدم.
اینجا رو ببین: این وبلاگ توئه. تا بازش میکنم شروع میکنه آهنگ پخش کردن.
حالا ببین منو دوباره: من صفحه رو بستهام رفتم وبلاگ بعدی.
فهمیدی؟
.